روزبه سعادتی
به بهانه‌ی انتشار گزارشی از ازدواج کودکان در روستای پسک خوی
– به نظر می‌رسد ازدواج کودکان علاوه بر ریشه‌های تاریخی، دینی و فرهنگی‌اش امروز به عنوان راه‌حلی به کار گرفته می‌شود که خود این راه‌حل تبدیل به مساله‌‌ شده است. در دنیای امروز بخش قابل توجهی از زنان جایگاهی متفاوت از گذشته‌ به دست آورده‌اند. علی‌رغم موانع جدی موجود آنان وارد دانشگاه‌ها می‌شوند و مدارج علمی، شغلی و اجتماعی را از آن خود می‌کنند. “زن امروز” دیگر حاضر به پذیرش همه‌ی نقش‌های تحمیلی نیست. او قدرت انتخاب به دست آورده است و جسارت نه گفتن. دستش در جیب خودش است و تا حدی واقف به خواسته‌ها و حقوق خود؛ تن به هر شرایطی نمی‌دهد. شاید از این روست که سن ازدواج بالا رفته و طلاق افزایش یافته است. او همزمان با تغییرات بخش‌های مختلف جامعه متاثر می‌شود و خود نیز بر پیرامونش اثر می‌گذارد. شکل زندگی‌اش دچار تغییراتی شده و هنجارهایش در تقابل با نظام ارزشی بخش سنتی و مذهبی است. از درون این عدم تطابق -وضعیت زنان امروز با سنت حاکم- مساله‌ای شکل می‌گیرد که نیازمند راه‌حل است. یکی از ساده‌ترین و دم‌دست‌ترین راه‌حل‌ها پاک کردن صورت مساله است؛ ازدواج در سنین پایین. این ازدواج از طرفی مانع از شکل‌گیری زن امروزی با هنجارهای متفاوت می‌گردد و از طرف دیگر با تحمیل نقش همسر و مادر در شکل سنتی آن، عملا زن‌-همسر و زن-‌مادر دلخواه را پرورش می‌دهد. اما این راه‌حل خود تبدیل به مساله‌ای می‌شود به نام “مساله‌ی ازدواج اجباری کودکان”. ازدواج در سنین پایین ازدواجی اجباری است. چرا که چنین ازدواجی بدون “توافق معتبر” طرفی صورت می‌گیرد که به علت کودکی معیارهای انتخابش تثبیت نشده است؛ چنین ازدواجی ذاتا تحمیلی است و متضمن خشونت و محدودیت علیه او، حتی اگر خود، راضی به چنین اجباری‌ باشد.
Eyubova Hasra. she is from Guba. She only has her high school degree because of her very strict father– سنت وابسته‌ی مستقیم نهادهای سنتی جامعه است و تضعیف نهادی سنت، به سرعت آن را از متن جامعه به حاشیه می‌راند. خانواده اگر چه بالذات نهادی سنتی نیست ولی تاریخا همنشین سفت و سخت سنت بوده است؛ زمانیکه خانواده‌های هسته‌ای پدرسالار، اشکال سنتی زیست اجتماعی و بافت فرهنگی را برای فرزندان بازتولید می‌کنند. در جوامعی نیز که ساختار خانواده‌ی عرفی‌ دگرگون می‌شود، شاهد عقب‌نشینی سنت از متن جامعه هستیم.
بی‌شک بخشی از مساله‌ی ازدواج کودکان در ایران مرتبط با خانواده است. دگرگونی سریع در شکل و سبک زندگی -حداقل در نوع نگرش به آن- و رشد سطح آگاهی در نسل‌های جدید به واسطه‌ی حجم انبوه رسانه‌ها و شبکه‌های اجتماعی، در تقابل جدی‌ با بخش‌های سنتی قرار می‌گیرد که به لطف نهاد قدرت هنوز در عرصه‌ی اجتماع حضور دارند. در چنین شرایطی ازدواج کودکان -خصوصا دختران- به عنوان راه‌حلی برای ترمیم و بازتولید بافت خانواده‌های عرفی، درونی‌سازی نقش ابزاری‌-عاطفی زن در خانواده‌‌ی نوپا، تضمین بکارت و جلوگیری از بی‌بندوباری، ممانعت از شکل‌گیری دیگر اشکال زندگی مشترک از جمله هم‌بالینی و ازدواج سفید، و … تجویز می‌شود. در واقع برای گریز از ازدواج سفید، ازدواجی سیاه ترجیح داده‌ می‌شود!
چنانکه شاهدیم ازدواج کودکان در بخش‌هایی از کشور که به نوعی تفکر سنتی در آنجا حاکم می‌باشد بسیار بیشتر از دیگر بخش‌ها شایع است. بنابر یکی از آمارها تهران کمترین میزان ازدواج کودکان و سیستان و بلوچستان و روستاهای اطراف اصفهان بیشترین میزان را به خود اختصاص داده‌اند.
اگرچه ازدواج کودکان صرفا به دلایل فرهنگی صورت نمی‌گیرد و فقر، بیکاری زنان، منع تحصیل دختران و … هر کدام می‌توانند مسبب چنین ازدواجی باشند ولی به نظر می‌رسد دلایل فرهنگی، مؤثرترین دلایل‌ها باشند.
– در قوانین ایران سن قانونی ازدواج دقیقا مشخص نشده است. این سن اگرچه برای دختران ۱۳ و برای پسران ۱۵ سال در نظر گرفته شده است اما از آنجا که کودکان در سنین پایین‌تر با اذن ولی و تشخیص دادگاه صالحه می‌توانند ازدواج کنند، عملا سن ازدواج به سنین بسیار پایین‌تر کاهش می‌یابد. ازدواج در سنین پایین جزو واجبات شرعی نیست اما مذهب از آنجایی که مجوز چنین ازدواجی را صادر کرده است، از طرفی زمینه‌ی توجیهات مروجین چنین ازدواجی را فراهم می‌کند و از طرف دیگر به مانعی در برابر اعمال محدودیت‌های سنی برای ازدواج تبدیل می‌شود. علاوه بر آن مذهب و سنت در ایران همواره دوشادوش هم در عرصه‌ی اجتماع حضور داشته‌اند و به نوعی یکدیگر را تقویت کرده‌اند.

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *